قرآن كريم در باره حضرت مريم مى فرمايد :يَا مَرْيَمُ إِنَّ اللهَ اصْطَفَاكِ وَطَهَّرَكِ وَاصْطَفَاكِ عَلَى نِسَاءِ الْعَالَمِينَ (1) .اى مريم خداوند تو را از ميان زنان برگزيد ، و از گناه پاك گردانيد ، و بر زنان جهان برترى دارد .از اينكه قربن در مورد مريم لفظ « اصطفاء » را به كار برده ، روشن مى شود كه وى معصوم بوده است ، زيرا در باره پيامبران نيز واژه « اصطفا » به كار رفته است :إِنَّ اللهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحاً وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ (2) .گذشته از اين ، در آيه مزبور از تطهير مريم سخن به ميان آمد ، و مقصود پاكى وى از هر نوع پليدى است ، نه تبرئه اش از اتهام گناه در مورد فرزندش كه يهود او را متهم ساخته بودند . زيرا تبرئه مريم از اين گناه ، در همان روزهاى نخست تولد عيسى (عليه السلام) با تكلم وى(3) به اثبات رسيد و ديگرى نيازى به اين بيان مجدد نيست .گذشته از اين ، آيه تطهير مريم به حكم سياق آيات مربوط به دورانى است كه او ملازم محراب بوده و هنوز به عيسى باردار نشده بود ، بنابراين اتهامى به ميان نيامده بود تا تطهير مربوط به آن اتهام باشد .ــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ آل عمران/42 .2 ـ آل عمران/33 .3 ـ فأشارت إلى . . . ( طه/29 ) .بخش ششم كليات عقايد 5نبوت خاصّهاصل هفتادمدر فصل گذشته در باره نبوت به صورت كلى سخن گفتيم ، در اين فصل در باره خصوص نبوت پيامبر اسلام يعنى حضرت محمد بن عبدالله (صلى الله عليه وآله) سخن مى گوييم . قبلاً يادآور شديم كه نبوت پيامبران از سه طريق قابل اثبات است :الف ـ معجزه اى كه همراه با دعوى نبوت آورده مى شود ;ب ـ گردآورى قرائن و شواهد ، كه به صدق دعوى او گواهى مى دهند ;ج ـ تصديق پيامبر پيشين .نبوت پيامبر اسلام را مى توان از هر سه راه فوق اثبات كرد ، كه ما به صورت فشرده آنها را بيان مى كنيم .قرآن يا معجزه جاودانتاريخ قطعى گواهى مى دهد كه پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) دعوت خود را با معجزات گوناگون مطرح ساخته است . ولى در ميان اين معجزات ، حضرت روى يكى از آنها ـ كه در حقيقت معجزه جاودان اوست ـ تأكيد اساسى داشت : و آن قرآن كريم است .پيامبر اسلام نبوت خويش را با آوردن اين كتاب آسمانى اعلان نموده و جهانيان را به مقابله با آن دعوت كرد ، و به رغم تحدّى آشكار و قاطع قرآن ، هيچ كس نتوانست در عصر بعثت مانند آن را بياورد . امروز نيز پس از گذشتقرنها ، قرآن همچنان تحدّى خود را اعلان كرده و مى گويد :قُل لَّئِنِ اجْتَمَعَتِ الاِْنسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَن يَأْتُوا بِمِثْلِ هذَا الْقُرْآنِ لاَ يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْض ظَهِيراً (1) .بگو اگر انس و جن دور هم گرد آيند كه كتابى مانند اين قرآن بياورند ، نمى توانند نظير آن را بياورند ، هر چند برخى از آنان به برخى ديگر يارى رسانند . قرآن در اينجا در مقام تحدّى مى گويد : اى پيامبر بگو اگر مى توانند كتابى مثل اين قرآن بياورند ، و در جاى ديگر به كمتر از اين حدّ نيز تنزّل فرموده و مى گويد : بگو اگر مى توانند ، مانند ده سوره و حتى يك سوره از سوره هاى قرآن را بياورند .قُلْ فَأْتُوا بِعَشْرِ سُوَر مِثْلِهِ مُفْتَرَيَات (2) . فَأْتُوا بِسُورَة مِن مِثْلِهِ (3) .مى دانيم كه ، دشمنان اسلام در طول 15 قرن كه از پيدايش اين دين مى گذرد ، براى ضربه زدن به اسلام از هيچ تلاشى فروگذار نكردند ، و حتى از اتهام پيامبر اسلام به سحر و جنون و مانند آن باز ننشستند ، ولى هرگز نتوانستند از پس مقابله با قرآن برآيند . چنانكه امروز نيز همه نوع فكر و انديشه و ادوات را در اختيار دارند ولى توان پاسخگويى به اين تحدّى قاطع و آشكار قرآن را ندارند ، و اين خود گواه آن است كه قرآن ، چيزى فوق سخن انسان است .اصل هفتاد و يكمپيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) معجزات گوناگونى داشت ، كه شرح آن در كتب تاريخــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ اسراء/18 .2 ـ هود/13 .3 ـ بقره/23 .وحديث ضبط شده است . امّا در آن ميان ، معجزه جاويدان او كه در تمامى ادوار مى درخشد ، قرآن كريم است و سرّ اينكه رسول گرامى اسلام با چنين معجزه اى از ديگر پيامبران امتياز يافته ، اين است كه آئين او ، آئينى خاتم و جاودانه است ، و آئين جاودانه نياز به معجزه اى جاودان دارد تا در هر عصر و نسلى برهان قاطع نبوت باشد ، و افراد بشر در طول قرون بتوانند بدون مراجعه به اقوال ديگران مستقيماً به آن مراجعه كنند .قرآن از جهات مختلفى جنبه اعجاز دارد ، كه بحث گسترده در باره يكايك آنها از گنجايش اين رساله بيرون است و ما به طور فشرده آنها را يادآور مى شويم :در روز نزول قرآن ، نخستين چيزى كه چشم جهان عرب و استادان سخن و بلاغت را گرفت همان زيبايى كلمات ، شگفتى و تازگى تركيب ، و برترى معانى قرآن بود كه از مجموع آن به فصاحت و بلاغت تعبير مى آورند . اين ويژگى بر عرب آن روز ( و امروز ) كاملاً مشهود بوده و از همين رو پيامبر گرامى با تلاوت پى در پى آيات قرآن و دعوت مكرّر به تحدّى ، قهرمانان عرصه سخن و استادان بلاغت را به خضوع و خشوع وا مى داشت و وادارشان مى كرد كه در برابر عظمت كلام او انگشت حيرت به دندان گرفته ، و به فوق بشرى بودن آن اذعان كنند .وليد بن مغيره ، استاد سخن و شعر قريش ، پس از شنيدن آياتى چند از پيامبر اكرم در باره آن چنين داورى كرد : « به خدا سوگند ، هم اكنون از محمّد (صلى الله عليه وآله) سخنى شنيدم كه نه به سخن انسانها ، و نه به سخن جنيّان مى ماند . سخنى است داراى شيرينى و زيبايى خاص . شاخه هاى كلام وى پربار و ريشه آن پر بركت است ; سخنى است والا كه هيچ سخنى برجسته تر از آن نيست ، يعنىهرگز قابل رقابت نمى باشد »(1) .اين تنها وليد بن مغيره نيست كه در برابر جمال ظاهرى و شكوه معنوى قرآن سر تعظيم فرود آورده است ، بلكه ديگر بلغاى عرب نيز نظير عتبة بن ربيعة و طفيل بن عمرو نيز اظهار عجز كرده و به اعجاز ادبى قرآن اعتراف كرده اند . البته ، عرب جاهلى به علت پايين بودن سطح فرهنگ خويش ، از قرآن جز اين جنبه از اعجاز را درك نمى كرد ، امّا زمانى كه اسلام ، خورشيدوار ، بر ربع مسكون جهان تابيد ، متفكران جهان به غور و تأمّل در آيات بلند اين كتاب پرداخته و علاوه بر جهات ادبى ، از جهات ديگر قرآن نيز كه هر يك مستقلاً گواهى روشن بر ارتباط آن با عالَمِ قدس است بهره گرفتند و در هر عصر ، نكته هايى تازه از حقايق بى پايان آن آموختند ، كه اين رشته همچنان ادامه دارد . . .اصل هفتاد و دومدر اصل پيش ، اعجاز ادبى قرآن را به اختصار بيان كرديم . اكنون بر آنيم كه به طور فشرده به جلوه هاى ديگرى از اعجاز قرآن اشاره كنيم . اگر اعجاز ادبى قرآن ، تنها براى كسانى قابل درك است كه در زبان عربى مهارت كافى داشته باشند ، خوشبختانه ديگر جلوه هاى اعجاز قرآن براى ديگران نيز قابل فهم است .الف ـ آورنده قرآن ، يك فرد امّى و درس ناخوانده است ; نه مدرسه اى رفته ، نه در برابر استادى زانو زده ، و نه كتابى را خوانده است ، چنانكهــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ مجمع البيان ، 5/387 .مى فرمايد :وَمَا كُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن كِتَاب وَلاَ تَخُطَّهُ بِيَمِينِكَ إِذاً لاَرْتَابَ الْمُبْطِلُونَ (1) .پيش از اين نه كتابى مى خواندى و نه با دست چيزى مى نوشتى ، كه اگر غير از اين بود باطل گرايان [ در حقانيت رسالت تو ] ترديد مى كردند .پيامبر گرامى (صلى الله عليه وآله) اين آيه را بر مردمى تلاوت كرد كه از كارنامه زندگى او كاملاً مطلع بودند . طبعاً اگر وى سابقه تحصيل داشت او را در اين ادعا تكذيب مى كردند ، و اگر مى بينيم برخى او را متهم مى كردند كه « قرآن را بشرى به وى مى آموزد »(2) اين تهمت نيز بسان ديگر تهمتها كاملاً بى اساس بود ، چنانكه قرآن اين اتهام را رد كرده و مى فرمايد : « آن كس كه مى گويند قرآن را به پيامبر آموخته ، از غير عرب است ، در حاليكه زبان قرآن زبان عربى فصيح است(3) .ب ـ قرآن طى مدت بيست و سه سال در شرايط گوناگون ( صلح و جنگ ، سفر و حضر ، و . . . ) توسط پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) تلاوت شده است . طبيعت يك چنين سخن گفتنى ايجاب مى كند كه در گفتار گوينده نوعى دوگانگى بلكه چندگانگى پيش آيد . مؤلفاتى كه كتاب خود را در شرايطى يكسان و با رعايت اصول همگانى مى نويسند ، چه بسا دچار اختلاف و ناهماهنگى در كلام مى شوند ، چه رسد به كسانى كه سخنى را به تدريج ، و در اوضاع و احوال مختلف ، القا مى كنند .در خور توجه است كه قرآن كريم در باره موضوعات گوناگون از الهيّات ، تاريخ ، تشريع و قانونگذارى ، اخلاق ، طبيعت و غيره سخن گفته ، و در عينــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ عنكبوت/48 .1 و2 . نحل/103 .مجموعه آن وى از سر تا به بُن داراى عاليترين نوع هماهنگى و انسجام از نظر محتوا ، و سبك سخن گفته است . قرآن خود اين جنبه از اعجاز را يادآور شده و مى فرمايد :أَفَلاَ يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِندِ غَيْرِ اللهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلاَفاً كَثِيراً (1) .آيا در قرآن تدبّر نمى كنند ؟ اگر از جانب غير خدا بود ، در آن اختلاف بسيار مى يافتند .ج ـ قرآن كريم ، فطرت ثابت انسان را مدّ نظر قرار داده و بر اساس آن قانونگذارى كرده است . در نتيجه اين بينش اساسى ، به همه ابعاد روح و زواياى حيات انسان توجه كرده و اصولى كلى را ، كه هرگز كهنگى و زوال نمى پذيرد ، يادآور شده است .از ويژگيهاى قوانين كلّى اسلام آن است كه در شرايط گوناگون و محيط هاى مختلف قابل اجراست ، و مسلمانان زمانى كه بر بخش عظيمى از جهان دست يافته بودند ، در پرتو همين قوانين ، قرنها جوامع بشرى را با قدرت و عظمت اداره كردند . امام باقر (عليه السلام) مى فرمايد :إنّ اللهَ لم يدَعْ شيئاً تحتاجُ إليه الأُمّة إلاّ أنْزله في كتابِه و بيَّنه لرسُولهِ وجَعَلَ عليه دليلاً(2) .
(1/1)

خداوند هيچ چيزى را كه مردم به آن نيازمندند وا نگذارده مگر اينكه در كتاب خود از آن سخن گفته و براى رسول خود حكمش را توضيح داده است ، و براى هر چيزى حدى ، و براى هر حدى دليلى معين كرده است .اصل هفتاد و سومــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ نساء/82 .2 ـ كافى : 1/59 .د ـ قرآن در آيات مختلف به مناسبتهاى گوناگون اسرار جهان آفرينش را كه بشر آن روز از آن آگاهى نداشت بيان كرده است ، و كشف اين اسرار براى در درس نخوانده كه در يك جامعه بى خبر از همه چيز زندگى مى كند ، جز از طريق وحى امكان پذير نيست . كشف قانون جاذبه از افتخارات علم جديد به شمار مى رود و اينك استوارى كاخ آفرينش را بر پايه آن تفسير مى كنند . قرآن در جمله بسيار كوتاهى پرده از اين قانون برداشته و مى فرمايد :اللهُ الَّذِي رَفَعَ السَّماوَاتِ بِغَيْرِ عَمَد تَرَوْنَهَا (1) .خدايى كه آسمانها را بدون ستون مرئى برافراشته است .كشف قانون زوجيت عمومى يكى ديگر از دست آوردهاى علم جديد است ، و قرآن كريم در روزگارى كه كمترين اطلاعى در اين باره موجود نبود از آن خبر داده مى فرمايد :وَمِن كُلِّ شَيْء خَلَقْنَا زَوْجَيْنِ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ(2) ( .از هر چيزى جفت آفريديم ، باشد كه متذكر شويد .و نمونه هاى ديگر كه در كتابهاى تفسير و كلام يا دائرة المعارف بيان شده اند .هـ ـ قرآن پيش از وقوع برخى حوادث ، قاطعانه از آنها خبر داده و گزارهاى وى نيز دقيقاً به وقوع پيوسته است . نمونه هاى اين امر زياد است كه تنها به يك مورد آن اشاره مى كنيم :روزى كه روميان خداپرست مسيحى ، مغلوب ساسانيان آتش پرست گرديدند ; مشركان عرب اين ماجرا را به فال نيك گرفته و گفتند ما نيز برــــــــــــــــــــــــــــ1 ـ رعد/2 .2 ـ ذاريات/49 .خداپرستان جزيرة العرب ( مسلمانان ) پيروز خواهيم شد . قرآن در آن موقع قاطعانه خبر داد :غُلِبَتِ الرُّومُ * فِي أَدْنَى الاَْرْضِ وَهُم مِّن بَعْدِ غَلَبِهِمْ سَيَغْلِبُونَ * فِي بِضْعِ سِنِينَ للهِِ الاَْمْرُ مِن قَبْلُ وَمِنْ بَعْدُ وَيَوْمَئِذ يَفْرَحُ الْمُؤْمِنُونَ (1) .روميان در نزديكترين زمين ( به ديار عرب ) مغلوب شدند ، و آنان پس از اين شكست ، در مدت كمى ( ميان سه تا نه