انتساب امور به دين ، تنها در صورتى مشمول عنوان « بدعت » مى شود كه به جواز و مشروعيت آن امور ، در متون دينى ( به طور خصوص يا عموم ) اشاره اى نشده باشد .اصل يكصد و بيست و چهارم :جايى كه اظهار عقيده صحيح ، مايه توجه خطر به جان ، مال ، ناموس و آبروى انسان مى شود ، به حكم خرد و تصريح قرآن شخص نبايد عقيده خود را اظهار كند ، بلكه احياناً لازم است تظاهر به خلاف آن نيز بنمايد . از اين مطلب در شيعه با عنوان « تقيه » ياد مى شود . بايد توجه داشت كه تقيه ، نقطه مقابل نفاق است . چه ، تقيه كتمان ايمان و اظهار كفر است ولى نفاق اظهار ايمان و كتمان كفر .اصل يكصد و بيست و پنجم :تقيه ، در برخى از شرايط واجب است ، ولى در شرايطى كه تقيه كردن مايه به خطر افتادن اصل دين مى گردد حرام مى باشد . لهذا تاكنون در ميان شعيه ، به بهانه يا عنوان تقيه ، كتابى بر خلاف عقايد اين قوم نگارش نيافته است ، بلكه شمار دانشمندان اين مذاهب كه در راه دفاع از ساخت تشيع جان باخته اند از صدها بلكه هزاران نيز در مى گذرد .اصل يكصد و بيست و ششم :زندگى بشر ( و اصولاً جريان طبيعت ) بر كمك گيرى از اسباب استوار است و در اين مسئله هيچ فرقى ميان اسباب طبيعى و غيبى نيست . تنها ، بايستى انسان موحّد به اسباب ، به عنوان « وسيله » نگريسته و براى آنها « استقلال در تأثير » قائل نشود .اصل يكصد و بيست و هفتم :توسل به اسماى الهى و نيز به دعاى صالحان ، يكى از اسباب غيبى و ماوراء طبيعى است كه در قرآن به صورت روشن از آن ياد شده است .اصل يكصد و بيست و هشتم :تقديرات قطعى الهى تغييرپذير نيست ، ولى تقديرات مشروط و معلَّقِ وى قابل رفع و دگرگونى است . اين همان « بداء » مى باشد كه شيعه بدان اعتقاد دارد و مبنا و مفهوم آن چيزى جز قبول قدرت و سلطنت مطلقه خداوند و تمام شئون هستى ، و تأثير اعمال ( صالح و ناصالح ) انسان ـ به تقدير الهى ـ در سرنوشت او ، نيست .اصل يكصد و بيست و نهم :همان گونه كه در امّتهاى پيشين ، طبق مشيت الهى ، گروهى به اين جهان بازگشته اند ، در آخرالزمان نيز گروهى خاص به اين دنيا بازخواهند گشت ، و اين ، همان اصل « رجعت » در عقيده شيعه مى باشد كه خصوصيات آن در كتابهاى عقيدتى بيان شده است .اصل يكصد و سى ام :صحابه پيامبر ، چه آنها كه در جنگهاى بدر و اُحُد و احزاب و حُنَين شربت شهادت نوشيده اند و چه آنها كه بعد از رحلت رسول خدا (صلى الله عليه وآله) در حفظ و پيشبرد اسلام كوشيده اند ، همگى مورد احترام شيعه مى باشند . در عين حال بايد توجه داشت كه صِرفِ ديدار با پيامبر و مصاحبت با او ، مايه عدالت جاويد افراد و مصونيّت هميشگى و مطلق آنان از خطا و گناه نمى شود ، و صحابه و تابعان از اين نظر يكسانند . بنابراين ، مخصوصاً در نقل روايت از صحابه و عمل به محتواى رواياتشان از پيامبر (صلى الله عليه وآله) ، بايستى كارنامه زندگى آنان را در طول عمر ، گشود و دقيقاً آن را بررسى كرد و ميزان درستى يا نادرستى گفتار و كردارشان را معلوم ساخت ، تا سرچشمه زلال تعليمات دين ، به هوا و هوسها و خودكامگيهاى برخى انسانها آلوده نگردد .اصل يكصد و سى و يكم :مهر ورزيدن و دوست داشتن پيامبر و خاندانش يكى از اصول اسلام است كه قرآن و سنت بر آن تأكيد دارند و بزرگداشت پيامبر (صلى الله عليه وآله) و عترت او در طول سال بازتاب اين محبت است . و چون ريشه قرآنى دارد بدعت نمى باشد .اصل يكصد و سى و دوم :فلسفه سوگوارى براى شهدا پيروى از يعقوب نبىّ و پيامبر اسلام در جنگ احد است . گذشته از اين بر پا كردن مجالس براى آنان در روزهاى مخصوص سبب حفظ مكتب آنها است .اصل يكصد و سى و سوم :خردمندان جهان آثار نياكان خود را بعنوان ميراث فرهنگى حفظ مى كند . و ترفيع بيوت پيامبران مورد تأكيد قرآن است و بناى يادبود و مسجدسازى در كنار قبور اصحاب كهف گواه بر جواز تكريم و بناى مساجد در كنار قبور شُهدا و صالحان است .اصل يكصد و سى و چهارم :زيارت قبور مؤمنان و زيارت قبور انبيا و اولياى الهى از اصول اسلام است كه پيامبر به آن دستور داده است و آثار سازنده اى دارد .اصل يكصد و سى و پنجم :غلو بمعنى تجاوز از حد است و كسانى كه در مقامات پيامبران و پيشوايان معصوم از حد تجاوز كنند غالى بوده و مطرود جامعه اسلامى مى باشند .بخش دهم حديث ، اجتهاد و فقهاصل يكصد و سى و ششم :احاديثى كه راويان ثقه و عادل از پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند همگى مورد پذيرش علماى شيعه مى باشد قرار دارد و پايه فقه و اجتهاد شيعه بر كتاب خدا ، سنت قطعى پيامبر ، و اجماع و عقل استوار است .اصل يكصد و سى و هفتم :احاديث و رواياتى كه از امامان دوازدهگانه (عليهم السلام) به دست ما رسيده است همگى به گونه مستقيم يا غير مستقيم منتهى به كانون وحى مى شود . زيرا ائمه اطهار (عليهم السلام) يا اين روايات را ( بىواسطه يا به واسطه پدران بزرگوار خود ) از پيامبر شنيده اند ، يا اينكه آن را از كتاب على (عليه السلام) نقل مى كنند ، و يا اينكه ـ به حكم محدَّث بودن ـ بر آنها القا شده است .اصل يكصد و سى و هشتم :احاديث رسول گرامى و اهل بيت طاهرين او ، ( سلام الله عليهم اجمعين ) ، به وسيله علماى شيعه در كتابهاى معروف حديث گرد آمده است و كتب اربعه ( كافى ، فقيه ، تهذيب و استبصار ) از مهمترين مصادر اجتهاد در شيعه مى باشد .اصل يكصد و سى و نهم :در فقه شيعه ، در باب اجتهاد از روز نخست به روى فقيهان باز بوده و هيچگاه بسته نشده است . همچنين اجتهاد آنان اجتهاد مطلق است نه اجتهاد در چارچوب مشرب و مذهبى معيّن . مبناى اجتهاد در شيعه را نيز ، چنانكه گفتيم ، كتاب و سنت و اجماع و عقل تشكيل مى دهد .اصل يكصد و چهلم :قول صحابى در صورتى كه سنت پيامبر را نقل كند حجت است ولى هرگاه برداشت خود را از قرآن و سنت نقل كند بر مجتهد ديگر حجت نيست .اصل يكصد و چهل و يكم :بر هر مسلمانى لازم است نسبت به اصول عقايد تحصيل يقين كند . ولى در فروع مى تواند از فتواى مجتهدى پيروى كند .برخى از احكام فقهى مورد اختلافاصل يكصد و چهل و دوم :شيعه در موقع وضو گرفتن دستها را از بالا تا سر انگشتان مى شويد ، نه بر عكس همچنين پاها را در وضو مسح مى كنند نه غَسل ; و مدرك آنها در اين عمل ، آيه قرآن و سنت نبوى (صلى الله عليه وآله) است